سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لحظه های کاغذی


ساعت 7:53 عصر دوشنبه 86/12/27

هنگامی که پدر موضوع اهریمن ها را برای بچه ها بازگو می کند آدام سریعا حرف پدر را می پذیرد در ابتدای فیلم این پذیرش سریع تنها نشان از آن دارد که آدام هنوز بچه است اما در انتهای می فهمیم او واقعا هنگام لمس اهریمن ها گناهانشان را می دیده. مشخص نیست فیلم طرفدار آدام است یا فرنون. اگر موضوع اهریمن ها را بپذیریم باید ؛آدام را تنها انسان خوب در این خانواده معرفی کنیم چرا که وی تنها اهریمن کشته است. در حالی که پدرش یک پلیس را کشت و فرنون نیز علاوه بر کشتن پدرش یک قاتل تمام عیار بود که به همین دلیل نام او در لیست اسامی اهریمن ها به چشم  می خورد.

در لیست اسامی اهریمن ها آخرین نام، نام پلیس اف.بی.آی است که توسط آدام کشته می شود که این نام نیز مانند نام ها دیگر خط خورده است و به عبارت دیگر ماموریت به پایان رسیده در حالی که با تعریفی که در فیلم از این ماموریت شده بود وجود اهریمن ها هیچ گاه از زمین پاک نمی شود. بنابراین این ماموریت نیز هیچ گاه پایان نمی پذیرد چرا که انسانها همیشه دست به دزدی و آدم کشی می زنند.

بسیاری از اهریمن ها دزد یا قاتل بودند. چطور است که پلیس به دنبال کشف اجساد مقتولین آنها نبوده در حالی که همواره در جستجوی یافتن جسد های اهریمن ها بود؟

اگر آدام اجساد تمام اهریمن ها را در رز گاردن دفن می کرد چرا پلیس یکی از مقتولین را پیدا کرده بود؟ بدون شک آن جسد ، جسد یک اهریمن نبوده.

 در قسمتی از فیلم آدام و فرنون در حال تماشای یک کارتون هستند . در این کارتون پسری خود را از پشت بام به زمین انداخته و سبب شکستگی دستش می شود. پدرش دلیل این کار را از وی می پرسدو پسر پاسخ می دهد که  پدرش به او گفته هر چه خدا بخواهد همان می شود و خدا مراقب ماست.پدر به  او پاسخ می دهد که خدا به ما اختیار داده تا چیز درست را انتخاب کنیم . این سخنان و مفاهیم با مبنای اصلی فیلم مغایرت دارد از انسانی که اختیار دارد انتظار می رود با اتکا به یک خواب دست به کشتن انسانها نزند بعد هم بگوید خدا خود از ما و مسوولیت ما مراقبت می کند. از این گذشته به فرض این که او واقعا اهریمن ها را می کشته و انسان برگزیده ایست چطور ممکنه هنگامی که یک انسان را می کشد فقط بگوید امیدوارم خدا مرا ببخشد؟!

اگر بخواهیم عقاید نویسنده را مبنی بر وجود اهریمن ها ی این چنینی و مسوولیت برخی انسانها بپذیریم ؛ این شبهه ایجاد می شود که چنین شخصی که وظیفه ای با این عظمت را به عهده دارد باید انسانی برگزیده و والا مقامی باشد. در حالی که پدر فرنون آدم می کشد، دزدی می کند، پسرش را زندانی کرده و حتی مدت ها به وی غذا نمی دهد، او را مجبور به حفر گودالی می کند که سرانجام خود پسر در آنجا زندانی می شود. پدر فرنون با این که می داند او یک اهریمن است اما سعی دارد با زندانی کردند پسر وی را مجبور به پذیرش سخنانش کند و به خود بقبولاند که پسرش هیچ مشکلی ندارد . کسی که به رویاهایش و وحی فرشته ایمانی قوی دارد به طوری که با یک رویا دست به آدم کشی می زند چطور در پذیرش اهریمن بودن پسرش تردید می کند در حالی که می داند پسرش به وی ایمان نداشته و حتی عامل انجام قتل توسط پدرش بوده است.

فرنون به گفته ی خودش قبل از همه ی این ماجرا عاشق پدرش بوده و پس از این رویداد ها از وی متنفر شده تا جایی که وی را می کشد. چنین چیزی اصلا در فیلم نمایان نیست چرا که از همان ابتدای فیلم فرنون رفتار خوبی با پدرش ندارد.

با همه ی اینها فیلم سرزمین مجازات بار دیگر و با نگاه دیگری به موضوع این که جهان در حال نابودی به وسیله ی برخی انسانهاست پرداخته و دوباره وجود منجی یا منجیانی را متذکر شده که به طبع از افرا د غربی هستند. این فیلم فیلمی جذاب است که بیننده را بر پای فیلم میخکوب می کند و وی را وارد جریانی جنایی می کند که به شکلی بسیار جذاب به تصویر کشیده شده است.

 


¤ نویسنده: محمدعیسی یوسفی

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
5
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
22167

:: درباره من ::

لحظه های کاغذی

محمدعیسی یوسفی
این وبلاگی است که سعی دارم در آن به مناسبت های مختلف مطالب گوناگونی را در همه ی زمینه ها به اطلاع دوستانم برسانم.

:: لینک به وبلاگ ::

لحظه های کاغذی

::پیوندهای روزانه ::

:: آرشیو ::

تابستان 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

:: اوقات شرعی ::

:: لوگوی دوستان من::


::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: موسیقی ::